گروه حوادث: یک پسر جوان برای تامین مخارج شیشه در میهمانی‌های خانوادگی دست به سرقت می‌زد.

متهم

این پسر جوان وقتی در کارش ورشکست شد برای نخستین بار پای بساط شیشه نشست و پا در دنیای سارقان گذاشت. ماجرا از آنجا آغاز شد که زن جوانی به دادسرای شمیرانات مراجعه کرد و خبر از سرقت پول و جواهراتش داد.وی گفت: چند روز پیش متوجه سرقت پول و جواهراتم شدم. خیلی عجیب بود چون اصلا چنین اتفاقی تا به حال رخ نداده ‌ و حتی شوهرم نیز تعجب کرده بود. وی افزود: شب قبل چند نفر از فامیل و آشنایانم میهمانم بودند و بعد از پایان میهمانی خانوادگی در جریان سرقت وسایلم قرار گرفتم. من و شوهرم سال‌هاست که با فامیل و آشنایانمان رفت‌وآمد داریم و ‌باورم نمی‌شد که سارق،‌ یکی از آنها باشد.

پس از اعلام این شکایت تحقیقات در این پرونده آغاز شد و سالم بودن قفل‌ها حکایت از این داشت که سرقت از سوی یک آشنا رخ داده است.این در حالی است که شکایت مشابه دیگری پیش روی پلیس قرار گرفت. دومین مالباخته نیز میزبان میهمانی خانوادگی بود که پس از رفتن فامیل و آشنایان متوجه سرقت پول و جواهراتش شده بود. وی گفت: به بهانه جشن تولد دخترم چند نفر از فامیل و دوستان را به خانه‌ام دعوت کرده بودم. بعد از پایان مراسم به اتاقم رفتم و ناباورانه دیدم که وسایل کمدم به‌هم ریخته است. همان جا بود که متوجه شدم طلاهایی که داخل کمدم بوده به سرقت رفته است.کارآگاهان در تجسس‌های ویژه به پسر جوانی که در هردو میهمانی حضور داشت مشکوک شدند و وی نیز بازداشت شد.

شیشه،‌ زندگی‌ام را نابود کرد

پسر جوان در بازجویی‌های نخست خود را بی‌گناه دانست اما وقتی شواهد را علیه خود دید به بیان جزئیات حادثه پرداخت و گفت: زندگی خوبی داشتم. سال‌ها زحمت کشیده بودم و کار خوبی داشتم اما ناگهان همه چیز به‌هم ریخت. مشکلاتی در کارم به‌وجود آمد و باعث ورشکستگی‌ام شد. بعد از این حادثه دچار افسردگی شدم.وی افزود: در جریان رفت‌وآمد به خانه دوستانم و به پیشنهاد آنها پای بساط مواد نشستم و برای نخستین بار شیشه کشیدم.

من که تا آن زمان حتی سیگار هم نکشیده بودم در برابر اصرارهای دوستانم که می‌گفتند مواد اعصابم را آرام می‌کند تسلیم شدم و زندگی‌ام را نابود کردم. وی ادامه داد: وقتی به‌خودم آمدم دیدم که در دام اعتیاد گرفتار شده‌ام. دوستان ناباب‌ زندگی ام را تباه کردند و از همه بدتر اراده سست خودم بود. برای تامین مواد نیاز به پول داشتم، به همین خاطر وقتی به میهمانی فامیلی دعوت شدم در یک لحظه وسوسه سرقت به جانم افتاد. آن شب به بهانه کشیدن سیگار به اتاق خواب رفتم و با دیدن برق جواهرات وسوسه شدم تا آنها را سرقت کنم. پس از دزدی طلاها را فروختم و با آنها شیشه خریدم. خیلی پشیمانم و می‌دانم که زندگی‌ام را نابود کردم. مسیرم را اشتباه رفتم و آبروی خانواده‌ام را نیز به بازی گرفتم.این پسر شیشه‌ای پس از اعتراف به سرقت با صدور قرار قانونی روانه بازداشتگاه شد.

کد خبر 152123
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

بیشتر

پر بیننده‌ترین خبر امروز

بیشتر